هانیه وهابی - کتاب باارزش ۱۰ قصه از امام سجاد (ع) نوشتهی حمید گروگان است که با زبانی ساده و روان کودکان، و نوجوانان گروههای سنی «ج» و «د» را با گوشههایی از زندگی این بازماندهی واقعهی کربلا آشنا میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
روزی مردی در برابر امام سجاد(ع) ایستاد و حرف تندی به او گفت اما حضرت جوابش را نداد تا آن مرد رفت. امام(ع) به افرادی که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بیایید و جواب مرا بشنوید.»
امام و همراهانش به راه افتادند و امام این آیه را میخواند: «کسانی که خشم خود را فرو ببرند و از مردم گذشت کنند، خدا آنان را دوست دارد.»
وقتی به خانهی او رسیدند، امام فرمود: «به او بگویید که علیبنالحسین(ع) آمده. آن مرد منتظر دعوا بود.
فکر میکرد امام(ع) برای تلافی آمده است اما وقتی در برابر امام(ع) قرار گرفت، ایشان فرمود: «ای مرد، آنچه چندی پیش به من گفتی، اگر در من هست، خدا مرا بیامرزد اما اگر چیزی که گفتی در من نیست، خدا تو را بیامرزد.»
وقتی آن مرد این حرکت امام(ع) را دید، از حرفهایی که به ایشان گفته بود شرمنده شد و گفت: «چیزی که در تو نبود به تو گفتم و من به آن حرفها سزاوارترم.»